معنی enduire
enduire
لکّه انداختن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با enduire
induire
induire
تَحرِیک کَردَن، اِلقاء کُنَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
réduire
réduire
کاهِش دادَن، کاهِش دَهَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
séduire
séduire
فَریب دادَن، اِغوا کَردَن، فَریفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
déduire
déduire
اِستِنباط کَردَن، کَسر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
conduire
conduire
رَهبَری کَردَن، رانَندِگی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ensuite
ensuite
بِه طُورِ متعاقبِ، بَعدی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
endurer
endurer
تَحَمُّل کَردَن، تَحَمُّل کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
annuire
annuire
سَر تِکان دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
indurre
indurre
تَحریک کَردَن، اِلقاء کُنَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی