معنی empilé
empilé
چیده شده، انباشته شده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با empilé
empire
empire
پادِشاهی، اِمپِراتوری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
empiler
empiler
اَنباشتِه کَردَن، پُشتِه، پُشتِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
emmêlé
emmêlé
پوشیدِه، دَرهَم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
expiré
expiré
مُنقَضی شُدِه، مُنقَضی شُدِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی