معنی émigrer
émigrer
مهاجرت کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با émigrer
migrer
migrer
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِرَت کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
émerger
émerger
ظُهور کَردَن، ظُهور کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
emigrar
emigrar
مُهاجِرَت کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
emigrar
emigrar
مُهاجِرَت کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
étirer
étirer
کِشیدَن، کِشِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ériger
ériger
بَر پا کَردَن، ایستادِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
migrar
migrar
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِرَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
migrar
migrar
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِرَت کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی