معنی émerger
émerger
ظهور کردن، ظهور کند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با émerger
emerger
emerger
ظُهور کَردَن، ظُهور کُنَد، نَمایان شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
immerger
immerger
غَرق کَردَن، غوطِه وَر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
héberger
héberger
میزبانی کَردَن، مِیزبَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
émigrer
émigrer
مُهاجِرَت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
emergir
emergir
ظُهور کَردَن، ظُهور کُنَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
imergir
imergir
غَرق کَردَن، غوطِه وَر کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
emergere
emergere
ظُهور کَردَن، ظُهور کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
berger
berger
گِلِه داری کَردَن، چُوپَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Emerge
Emerge
ظُهور کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی