معنی embellir
embellir
تزئین کردن، آراستن، زیبا کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با embellir
emballer
emballer
بَستِه بَندی کَردَن، بَستِه، جَعبِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
embestir
embestir
بِه شِدَّت کوبیدَن، شارژ، حَمله کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
embestir
embestir
بِه شِدَّت کوبیدَن، اِختِلاس کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tembellik
tembellik
کاهِلی، تَنبَلی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی