معنی éloigner
éloigner
بیگانه کردن، دور شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با éloigner
témoigner
témoigner
گُواهی دادَن، شَهادَت دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
aligner
aligner
رَد شُدَن، تَراز کَردَن، هَم راستا کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
soigner
soigner
پَرَستاری کَردَن، دَرمان، مُراقِبَت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
éloigné
éloigné
دور اَز دَسترَس، دور
دیکشنری فرانسوی به فارسی