معنی devoir
devoir
بدهکار بودن، وظیفه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با devoir
devoirs
devoirs
وَظایِف، مَشق شَب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
savoir
savoir
دانِستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
devoto
devoto
مُؤمِن، فَداکار، وَفادار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devorar
devorar
بَلعیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
décevoir
décevoir
نااُمید کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
devenir
devenir
شُدَن، تَبدیل شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
despir
despir
بِرِهنِه کَردَن، بِرِهنِه، کَندَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
demolir
demolir
ویران کَردَن، تَخرِیب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
devoto
devoto
وَفادار، فَداکار، مُؤمِن
دیکشنری پرتغالی به فارسی