معنی détecter
détecter
تشخیص دادن، تشخیص دهد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با détecter
défecter
défecter
نَقص پِیدا کَردَن، نَقص
دیکشنری فرانسوی به فارسی
détester
détester
بیزار بودَن، نَفرَت، تَنَفُّر داشتَن، نَفرَت داشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
détecteur
détecteur
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
detector
detector
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
detectar
detectar
تَشخیص دادَن، تَشخیص دَهَد، مُشَخَّص کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
déserter
déserter
تَرک کَردَن، بیابان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
déterrer
déterrer
اَز خاک دَرآوَردَن، کَندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
détacher
détacher
جُدا کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
detector
detector
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری پرتغالی به فارسی