معنی désordonné
désordonné
بی ضابطه، آشفته، بی نظم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با désordonné
désordonner
désordonner
آشُفتِگی ایجاد کَردَن، بی نَظمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی