معنی désolation
désolation
ویرانی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با désolation
résolution
résolution
تَصمِیم، وُضوح، قاطِعیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dénotation
dénotation
دِلالَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
démolition
démolition
ویرانی، تَخرِیب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
détonation
détonation
اِنفِجار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Desolation
Desolation
ویرانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
isolation
isolation
عایِق بَندی، عایِق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Isolation
Isolation
اِنزِوا
دیکشنری آلمانی به فارسی
déflation
déflation
اِنفِجار، کاهِش تَوَرُّم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Isolation
Isolation
اِنزِوا
دیکشنری انگلیسی به فارسی