معنی déraciner
déraciner
کندن، ریشه کن کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با déraciner
enraciner
enraciner
تَحکیم کَردَن، ریشِه، جُدا کَردَن، ریشِه دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
drainer
drainer
آب کِشیدَن، تَخلِیَه، گودال کَندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی