معنی défiant
défiant
چالش گر، سرکش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با défiant
méfiant
méfiant
بَدگُمان، مَشکوک، بی اِعتِماد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
délirant
délirant
دیوانِه، مُتِوَهِّم، هَذیان گُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dewiant
dewiant
مُنحَرِف، مُنحَرِف کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
Defiant
Defiant
چالِش گَر، سَرکِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
défaut
défaut
عِیب، پیش فَرض، عِیب داری، عِیب گُذاشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
défait
défait
بازشُدِه، شِکَست خُورد
دیکشنری فرانسوی به فارسی