معنی défecter
défecter
نقص پیدا کردن، نقص
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با défecter
détecter
détecter
تَشخیص دادَن، تَشخیص دَهَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
affecter
affecter
تأثیر گُذاشتَن، تَاثیر بُگذارَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
infecter
infecter
آلودِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
déserter
déserter
تَرک کَردَن، بیابان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
détester
détester
بیزار بودَن، نَفرَت، تَنَفُّر داشتَن، نَفرَت داشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
détecteur
détecteur
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
éjecter
éjecter
پَراندَن، بیرون اَنداختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی