معنی défaire
défaire
باز کردن، لغو کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با défaire
refaire
refaire
دُوبارِه کار کَردَن، دُوبارِه اَنجام دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
affaire
affaire
کَسب و کار، اَمر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
déplaire
déplaire
ناراحَت کَردَن، نارِضایَتی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
déduire
déduire
اِستِنباط کَردَن، کَسر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
décrire
décrire
تَصوِیر کِشیدَن، تَوصِیف کُنید، تَوصِیف کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
défier
défier
چالِش کَردَن، چالِش، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
défait
défait
بازشُدِه، شِکَست خُورد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
faire
faire
ساختَن، اَنجام دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی