معنی décomposer
décomposer
فاسد شدن، تجزیه کنند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با décomposer
composer
composer
تَرکیب کَردَن، سُرودَن، شُمارِه گِرِفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی