معنی déchaîner
déchaîner
آزاد کردن، رها کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با déchaîner
décharger
décharger
بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن، تَخلِیَه، تَخلِیَه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
enchaîner
enchaîner
زَنجیر کَردَن، زَنجیرِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
déchaîné
déchaîné
خَشِن و بی رَحم، رَها کَرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی