معنی croûté
croûté
خوشه ای، پوسته
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با croûté
croisé
croisé
عَرضی، مُتَقَاطِع، عُبوری شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coût
coût
هَزینِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی