معنی critique
critique
انتقاد، انتقادی، بحرانی، قضاوتگر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با critique
critiquer
critiquer
اِنتِقاد کَردَن، اِنتِقاد کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Critique
Critique
اِنتِقاد کَردَن، نَقد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
chimique
chimique
شیمیایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
clinique
clinique
کِلینیکی، بالینی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cryptique
cryptique
مُبهَم، مَرموز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pratique
pratique
دَست ساز، عَمَلی، مُناسِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی