معنی craqué
craqué
ترک خورده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با craqué
choqué
choqué
شُوک زَدِه، شُوکِّه شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chaque
chaque
هَر، هَر کُدام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
marqué
marqué
مُشَخَّص، نام تِجاری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
craquer
craquer
تَرَک خُوردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی