معنی cracher
cracher
تف انداختن، تف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با cracher
cacher
cacher
پِنهان کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gracier
gracier
عَفْوْ دادَن، عَفو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
arracher
arracher
چیدَن، پارِه کَردَن، رُبودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
brancher
brancher
وَصل کَردَن، اِتِّصال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
marcher
marcher
راه پیمایی کَردَن، راه رَفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tricher
tricher
تَقَلُّب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
trancher
trancher
بُرِش دادَن، بُرِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
craquer
craquer
تَرَک خُوردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coachen
coachen
مُرَبّی کَردَن، مُرَبّی
دیکشنری آلمانی به فارسی