معنی corruption
corruption
فسادگری، فساد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با corruption
Korruption
Korruption
فَساد
دیکشنری آلمانی به فارسی
Corruption
Corruption
فَساد، فَساد اِداری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
correction
correction
تَصحِیح
دیکشنری فرانسوی به فارسی
corruptivo
corruptivo
فاسِدکُنَندِه، مَفسَدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
corrupción
corrupción
فَسادپَذیری، فَساد، فَسادگَری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
corruptivo
corruptivo
فاسِدکُنَندِه، مَفسَدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
corruptor
corruptor
فاسِد، مُفسِد، فاسِدکُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
corruptor
corruptor
فاسِدکُنَندِه، مُفسِد، فاسِد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
corruptie
corruptie
فَسادگَری، فَساد
دیکشنری هلندی به فارسی