معنی contraire
contraire
مخالف، مقابل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با contraire
contrair
contrair
مُخالِف، بَرعَکس
دیکشنری هلندی به فارسی
construire
construire
ساختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contredire
contredire
مُخالِفَت کَردَن، تَناقُض دارَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contraste
contraste
تَضَاد، کُنتِراست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contrarier
contrarier
ناخُشنود کَردَن، آزار دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contrarié
contrarié
آشُفتِه، ناراحَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contrainte
contrainte
مَحدودِیَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contraindre
contraindre
مَجبور کَردَن، مَحدود کَردَن، وادار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contraste
contraste
تَضَاد، کُنتِراست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی