معنی consoler
consoler
دلداری دادن، کنسول، راحت دادن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با consoler
consolar
consolar
دِلداری دادَن، راحَتی، راحَت دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
consolar
consolar
دِلداری دادَن، کُنسُول
دیکشنری پرتغالی به فارسی
consommer
consommer
مَصرَف کَردَن، مَصرَف کُنَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
consolider
consolider
اِدغام کَردَن، تَحکیم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
congeler
congeler
یَخ زَدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
consulter
consulter
مُشاوِرِه کَردَن، بَرایِ مَشوِرَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
consolare
consolare
دِلداری دادَن، کُنسولی، راحَت دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
consolo
consolo
تَسَلِّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Console
Console
دِلداری دادَن، کُنسُول
دیکشنری انگلیسی به فارسی