معنی congélation
congélation
سخت شدن، انجماد، یخ زدگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با congélation
coagulation
coagulation
لَختِه شُدَن، اِنعِقاد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
corrélation
corrélation
هَمبَستِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
consolation
consolation
تَسَلِّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
congrégation
congrégation
مُؤمِنان، جَماعَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی