معنی condenser
condenser
متراکم کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با condenser
condensar
condensar
مُتِراکِم کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
condensar
condensar
مُتِراکِم کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
compenser
compenser
جُبران کَردَن، جُبران کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Condensed
Condensed
تَرَاکُم یافتِه، مُتِراکِم شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
converser
converser
صُحبَت کَردَن، گُفتِگو کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contenter
contenter
راضی بودَن، راضی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
confesser
confesser
اِعتِراف کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contender
contender
مُبارِزِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
convencer
convencer
قانِع کَردَن، مُتِقاعِد کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی