معنی condensation
condensation
چگالی، متراکم شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با condensation
Condensation
Condensation
چِگالی، تَرَاکُم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Kondensation
Kondensation
چِگالی، مُتِراکِم شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
compensation
compensation
جُبران، جُبران خِسارَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
conversation
conversation
صُحبَت، گُفتِگو، مُکالِمِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
condensación
condensación
چِگالی، مُتِراکِم شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
condensazione
condensazione
چِگالی، مُتِراکِم شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
condensatie
condensatie
چِگالی، مُتِراکِم شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
condensato
condensato
تَرَاکُم یافتِه، مُتِراکِم شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی