معنی compenser
compenser
جبران کردن، جبران کند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با compenser
compensar
compensar
جُبران کَردَن، جُبران کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
compensar
compensar
جُبران کَردَن، جُبران کُنَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
récompenser
récompenser
پاداش دادَن، پاداش، جایِزِه دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
commenter
commenter
اِظهار نَظَر کَردَن، نَظَر دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
commencer
commencer
آغاز کَردَن، بَرایِ شُروع، شُروع کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
condenser
condenser
مُتِراکِم کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
compresser
compresser
فِشُردِه کَردَن، فِشُردِه سازی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
comprender
comprender
شامِل بودَن، دَرک کَردَن، فَهمیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
compensare
compensare
جُبران کَردَن، جُبران کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی