معنی commencer
commencer
آغاز کردن، برای شروع، شروع کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با commencer
commercer
commercer
تَبادُل کَردَن، تِجارَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
commenter
commenter
اِظهار نَظَر کَردَن، نَظَر دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
compenser
compenser
جُبران کَردَن، جُبران کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
commander
commander
دَستور دادَن، سِفارِش دَهید، فَرماندِهی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
convencer
convencer
قانِع کَردَن، مُتِقاعِد کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
convencer
convencer
قانِع کَردَن، مُتِقاعِد کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Commence
Commence
آغاز کَردَن، شُروع کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی