معنی coïncider
coïncider
همزمان بودن، مصادف شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با coïncider
coincidir
coincidir
مُوافَقَت کَردَن، مُصادِف شُدَن، هَمزَمان بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
coincidir
coincidir
هَمزَمان بودَن، مُطابِقَت دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
coincidere
coincidere
هَمزَمان بودَن، مُصادِف شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
concéder
concéder
تَسلِیم کَردَن، کُمَکِ مالی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
conceder
conceder
اِعطا کَردَن، کُمَکِ مالی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
conceder
conceder
بَخشیدَن، کُمَکِ مالی، اِعطا کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی