معنی cohérence
cohérence
هماهنگی، قوام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با cohérence
incohérence
incohérence
عَدَمِ اِنسِجام، ناسازگاری، قَطعی بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
adhérence
adhérence
پایبَندی، چَسبَندِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Coherence
Coherence
هَماهَنگی، اِنسِجام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
conférence
conférence
کُنفرانس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coherente
coherente
مُنسَجِم، سازِگار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cohérent
cohérent
ثابِت قَدَم، سازِگار، مُنسَجِم
دیکشنری فرانسوی به فارسی