معنی brasser
brasser
دم کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با brasser
brosser
brosser
بُرِس کِشیدَن، قَلَم مُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
graisser
graisser
چَرب کَردَن، گریس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
amasser
amasser
جَمع آوَری کَردَن، جَمع کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
blesser
blesser
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، آسیب زَدَن، زَخم زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chasser
chasser
شِکار کَردَن، تَعقِیب و گُریز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
classer
classer
رُتبِه بَندی کَردَن، طَبَقِه بَندی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tresser
tresser
پَریس کَردَن، قِیطَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
croasser
croasser
صِدایِ خَش خَش کَردَن، غِرغِر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
embrasser
embrasser
بوسیدَن، بَرایِ بوسیدَن، دَر آغوش گِرِفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی