معنی brancher
brancher
وصل کردن، اتّصال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با brancher
trancher
trancher
بُرِش دادَن، بُرِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
franchir
franchir
پُل زَدَن، مُتَقَاطِع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
blanchir
blanchir
پاکسازی کَردَن، سِفید کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
blancheur
blancheur
سِفیدی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cracher
cracher
تُف اَنداختَن، تُف
دیکشنری فرانسوی به فارسی