معنی bourrer
bourrer
پر کردن، چیزهای، چپاندن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با bourrer
fourrer
fourrer
پوشاندَن، چیزهای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
beurrer
beurrer
کَرِه زَدَن، کَره
دیکشنری فرانسوی به فارسی
boucler
boucler
خَم کَردَن، حَلقِه زَدَن، فِر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
boucher
boucher
قَصّابی کَردَن، قَصَّاب، گِرِفتِگی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bourreau
bourreau
عَذاب دَهَندِه، جَلّاد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nourrir
nourrir
پَروَرِش دادَن، بَرایِ تَغذیِه، تَغذِیَه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tourner
tourner
چَرخاندَن، چَرخِش، چَرخیدَن، غَلتیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
courber
courber
مُنحَنی شُدَن، خَم شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pourrir
pourrir
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی