معنی bourré
bourré
پرشده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با bourré
bouclé
bouclé
فُرمی، حَلقِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bourse
bourse
بورسِیِّه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bourrer
bourrer
پُر کَردَن، چیزهای، چَپاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
courbé
courbé
خَمیدِه، مُنحَنی، دارایِ اِنحِنا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pourri
pourri
فاسِد، پوسیدِه، گَندیدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی