معنی bourdonner
bourdonner
زنبور زدن، وزوز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با bourdonner
coordonner
coordonner
هَماهَنگ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
boulonner
boulonner
مُهرِه کَردَن، پیچ و مُهرِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couronner
couronner
تاج گُذاشتَن، تاج
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ordonner
ordonner
تَرتِیب دادَن، سِفارِش دَهید، فَرمان دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی