معنی avertir
- avertir
- احتیاط کردن، هشدار دهد، هشدار دادن
واژههای مرتبط با avertir
advertir
- advertir
- اِحتیاط کَردَن، هُشدار دَهَد، هُشدار دادَن
advertir
- advertir
- اِحتیاط کَردَن، هُشدار دَهَد
alerter
- alerter
- هُشدار دادَن، هُشدار
amortir
- amortir
- بالِش گُذاشتَن، مُستَهلَک کَردَن
avorter
- avorter
- مُتِوَقِّف کَردَن، سَقَط
asentir
- asentir
- تَوَافُق کَردَن، مُوافَقَت
divertir
- divertir
- سَرگَرم کَردَن
revertir
- revertir
- بَرعَکس کَردَن، بَرگَرداندَن، بَرگَشتَن
divertir
- divertir
- سَرگَرم کَردَن