معنی amputer
amputer
قطع کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با amputer
imputer
imputer
نِسبَت دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
amputar
amputar
قَطع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
amputar
amputar
قَطع کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ajouter
ajouter
اِضافِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
appuyer
appuyer
دُکمِه زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
appâter
appâter
طُعمِه گُذاشتَن، طُعمِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Computer
Computer
کامپیوتِری، کَامپِیُوتِر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
imputar
imputar
نِسبَت دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
amputare
amputare
قَطع کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی