معنی amortir
amortir
بالش گذاشتن، مستهلک کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با amortir
assortir
assortir
مُساوی بودَن، مُطابِقَت دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
avorter
avorter
مُتِوَقِّف کَردَن، سَقَط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
avertir
avertir
اِحتیاط کَردَن، هُشدار دَهَد، هُشدار دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abortar
abortar
مُتِوَقِّف کَردَن، سَقَط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
acortar
acortar
کوتاه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
abortar
abortar
مُتِوَقِّف کَردَن، سَقَط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
abortire
abortire
مُتِوَقِّف کَردَن، سَقَط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sortir
sortir
خارِج شُدَن، بیرون رَفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
morir
morir
مُردَن، بِمیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی