معنی accumulation
accumulation
انباشتگی، انباشت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با accumulation
Accumulation
Accumulation
اَنباشتِگی، تَجَمُّع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
accumulazione
accumulazione
اَنباشتِگی، اَنباشت، اَنباشتِه بودَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
accumulator
accumulator
اَنباشتگَر، اَنباشت کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
accumulatie
accumulatie
اَنباشتِگی، اَنباشت، اَنباشتِه بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی