معنی aboyer
aboyer
ناله کردن، پارس کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با aboyer
saboter
saboter
خَرابکاری کَردَن، خَرابکاری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abuser
abuser
سُوءِ اِستِفادِه کَردَن، سُوءِ اِستِفادِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abroger
abroger
لَغو کَردَن، لَغو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
aborder
aborder
بَررَسی کَردَن، فُرود آمَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abonder
abonder
فَراوان بودَن، فَراوان اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abolir
abolir
لَغو کَردَن، لَغو کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
adorer
adorer
پَرَستِش کَردَن، عِبادَت، عِشق وَرزیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
avouer
avouer
اِعلام کَردَن، اِعتِراف کَردَن بِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
choyer
choyer
لوس کَردَن، مُتِنَعِّم کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی