معنی abonné
abonné
مشترک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با abonné
étonné
étonné
شِگِفت زَدِه، مُتِعَجِّب، مُتَحَیِّر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abonnee
abonnee
مُشتَرِک
دیکشنری هلندی به فارسی
bonté
bonté
دِل رَحمی، خوبی، مِهربانی، نیک خوٰاهی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bondé
bondé
شُلوغ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abone
abone
مُشتَرِک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی