معنی صعود کردن
صعود کردن
上升 , 爬 , 挂钩 , 骑上
تصویر صعود کردن
دیکشنری فارسی به چینی
واژههای مرتبط با صعود کردن
صعود کردن
صعود کردن
بالا رفتن پایگاه بلند یافتن بر آمدن بر رفتن ارتقا یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
صعود کردن
صعود کردن
Ascend, Climb, Hitch, Mount
دیکشنری فارسی به انگلیسی
صعود کردن
صعود کردن
подниматься , карабкаться , зацепить , вскакивать
دیکشنری فارسی به روسی
صعود کردن
صعود کردن
aufsteigen, klettern, anheften, besteigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
صعود کردن
صعود کردن
підніматися , лізти , зачепити , сідати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
صعود کردن
صعود کردن
wznosić się, wspinać się, zaczepić, wsiadać
دیکشنری فارسی به لهستانی
صعود کردن
صعود کردن
ascender, escalar, engatar, montar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
صعود کردن
صعود کردن
salire, arrampicarsi, agganciare, montare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
صعود کردن
صعود کردن
ascender, escalar, enganchar, montar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
صعود کردن
صعود کردن
ascendre, grimper, accrocher, monter
دیکشنری فارسی به فرانسوی