معنی سخت کردن
سخت کردن
使变硬 , 变硬
تصویر سخت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
واژههای مرتبط با سخت کردن
سخت کردن
سخت کردن
Harden, Stiffen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سخت کردن
سخت کردن
закалять , затвердеть
دیکشنری فارسی به روسی
سخت کردن
سخت کردن
verhärten
دیکشنری فارسی به آلمانی
سخت کردن
سخت کردن
загартовувати , затвердіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سخت کردن
سخت کردن
utwardzać, stwardnieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
سخت کردن
سخت کردن
endurecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سخت کردن
سخت کردن
indurire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سخت کردن
سخت کردن
endurecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سخت کردن
سخت کردن
durcir
دیکشنری فارسی به فرانسوی