معنی تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
孵化 , 孵化
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به چینی
واژههای مرتبط با تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
Brood, Hatch, Incubate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
высиживать , вылупляться , инкубировать
دیکشنری فارسی به روسی
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
brüten, schlüpfen, inkubieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
висиджувати , вилуплюватися , інкубувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
wysiadywać, wylęgać się, inkubować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
chocar, eclodir, incubar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
covare, schiudere, incubare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
empollar, eclosionar, incubar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تخم گذاری کردن
تخم گذاری کردن
couver, éclore, incuber
دیکشنری فارسی به فرانسوی