معنی تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
繁殖 , 复制
تصویر تولید مثل کردن
دیکشنری فارسی به چینی
واژههای مرتبط با تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
Breed, Reproduce
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
разводить , воспроизводить
دیکشنری فارسی به روسی
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
züchten, reproduzieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
розводити , відтворювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
hodować, reprodukować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
criar, reproduzir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
allevare, riprodurre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
criar, reproducir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تولید مثل کردن
تولید مثل کردن
élever, reproduire
دیکشنری فارسی به فرانسوی