معنی بازداشت کردن
بازداشت کردن
逮捕 , 拘留 , 威慑
تصویر بازداشت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
واژههای مرتبط با بازداشت کردن
بازداشت کردن
بازداشت کردن
زندانی کردن، کسی را به زندان انداختن
فرهنگ فارسی عمید
بازداشت کردن
بازداشت کردن
Arrest, Detain, Deter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بازداشت کردن
بازداشت کردن
арестовывать , задерживать , сдерживать
دیکشنری فارسی به روسی
بازداشت کردن
بازداشت کردن
verhaften, festnehmen, abschrecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
بازداشت کردن
بازداشت کردن
заарештувати , затримувати , стримувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بازداشت کردن
بازداشت کردن
aresztować, zatrzymać, odstraszać
دیکشنری فارسی به لهستانی
بازداشت کردن
بازداشت کردن
prender, deterner, dissuadir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بازداشت کردن
بازداشت کردن
arrestare, trattenere, dissuadere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بازداشت کردن
بازداشت کردن
arrestar, detener, disuadir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی