معنی به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
原型地
تصویر به طور نمونه اولیه
دیکشنری فارسی به چینی
واژههای مرتبط با به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
Prototypically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
прототипично
دیکشنری فارسی به روسی
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
prototypisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
прототипно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
prototypowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
prototipicamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
prototipicamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
prototípicamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور نمونه اولیه
به طور نمونه اولیه
de manière prototypique
دیکشنری فارسی به فرانسوی