معنی برجسته کردن
برجسته کردن
压印 , 突出 , 成块
تصویر برجسته کردن
دیکشنری فارسی به چینی
واژههای مرتبط با برجسته کردن
برجسته کردن
برجسته کردن
Emboss, Highlight, Lump
دیکشنری فارسی به انگلیسی
برجسته کردن
برجسته کردن
тиснить , подчеркивать , образовывать комок
دیکشنری فارسی به روسی
برجسته کردن
برجسته کردن
prägen, hervorheben, einen Klumpen bilden
دیکشنری فارسی به آلمانی
برجسته کردن
برجسته کردن
тиснити , підкреслювати , формувати грудку
دیکشنری فارسی به اوکراینی
برجسته کردن
برجسته کردن
tłoczyć, podkreślać, formować grudkę
دیکشنری فارسی به لهستانی
برجسته کردن
برجسته کردن
rebaixar, destacar, formar um caroço
دیکشنری فارسی به پرتغالی
برجسته کردن
برجسته کردن
punzonare, evidenziare, formare un grumo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
برجسته کردن
برجسته کردن
embellecer, resaltar, formar un bulto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
برجسته کردن
برجسته کردن
gaufrer, mettre en valeur, former une bosse
دیکشنری فارسی به فرانسوی