معنی عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
عیب ڈالنا
تصویر عیب گذاشتن
دیکشنری فارسی به اردو
واژههای مرتبط با عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
Flaw
دیکشنری فارسی به انگلیسی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
изъян
دیکشنری فارسی به روسی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
fehlern
دیکشنری فارسی به آلمانی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
дефект
دیکشنری فارسی به اوکراینی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
wada
دیکشنری فارسی به لهستانی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
falhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
fallar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
défaut
دیکشنری فارسی به فرانسوی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
difetto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
عیب گذاشتن
عیب گذاشتن
gebrek
دیکشنری فارسی به هلندی