معنی راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
چلانا , شروع کرنا
تصویر راه اندازی کردن
دیکشنری فارسی به اردو
واژههای مرتبط با راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
Boot, Launch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
запускать , запускать
دیکشنری فارسی به روسی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
starten
دیکشنری فارسی به آلمانی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
запускати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
uruchomić
دیکشنری فارسی به لهستانی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
启动
دیکشنری فارسی به چینی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
iniciar, lançar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
avviare, lanciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
arrancar, lanzar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
راه اندازی کردن
راه اندازی کردن
démarrer, lancer
دیکشنری فارسی به فرانسوی